Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش جماران؛ حجت‌الاسلام محمدرضا زائری ضمن اشاره به برخی روایات که قابلیت تطبیق با حوزه رسانه را دارند، گفت: صریح روایت این است رسانه دینی رسانه‌ای نیست که مدام از دین حرف بزند بلکه رسانه‌ای است که اخبار صادقانه به مردم بدهد و مردم به اخبارش اعتماد کنند.

نشست «دین تلویزیون» با حضور حجت‌الاسلام والمسلمین محمدرضا زائری، رئیس اندیشگاه فرهنگی کتابخانه ملی و بشیر معتمدی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی ظهر امروز اول آبان‌ماه در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

گزیده سخنان محمدرضا زائری را در ادامه می‌خوانید؛

بعد از چهل و چند سال که از تجربه صداوسیمای جمهوری اسلامی می‌گذرد منطقی است این تجربه را مرور کنیم و نکات مثبت و منفی این تجربه را دربازنمایی دین در رسانه واکاوی کنیم. چند وقت پیش گزارشی را یکی از موسسات پژوهشی رژیم صهیونیستی درباره نهادهای امنیتی ایران و چرایی سرقت اسناد هسته‌ای منتشر کرده بود. ماحصل آن مطالعه این بود که علت آن اتفاق غلبه نگاه ایدئولوژیک در ایران است. وقتی به مرور نگاه ایدئولوژیک را غلبه دادی به شکل ناخواسته افرادی متصدی امور می‌شوند که کار را بلد نیستند.

در مورد صداوسیما هم همین اتفاق افتاد، جایی که نگاه تخصصی ضعیف می‌شود و من صرفا با ریش و چفیه راهم را باز می‌کنم، مشکلات شروع می‌شود. اتفاقی که در صداوسیما افتاد هم همین است. این در حالی است که باورهای دینی ما برعکس این را می‌گوید و در روایات داریم کسی که بدون آگاهی و تخصص کاری را برعهده بگیرد مثل کسی است که راه را اشتباه می‌رود، هرچه سرعتش بیشتر شود راهش دورتر می‌شود. این باور دینی و اعتقاد ما است. مشکل اینجا است که وقتی انقلاب شد ما فرصت و مجالی نداشتیم این روایات را تئوریزه کنیم. در یک آشفتگی هر کس متصدی کاری شد. عمدتا کسانی که چهره‌های شاخص و فهیم بودند از دست رفتند، دیگری‌ها هم که ماندند درگیر کارهای جانبی بودند و فرصتی پیش نیامد که بخواهیم روایات را تطبیق کنیم.

لزوم تطبیق روایات با مسائل اجتماعی

یکی از خلاهای جدی ما این بود که روایات و مبانی معرفتی‌مان را از حوزه فردی به حوزه اجتماعی تطبیق نکردیم. قرن‌ها زندگی ما در حوزه دین، زندگی فردی بود. یکی از حوزه‌هایی که جای پژوهش عمیق دارد همین حوزه است. مثلا در روایات ما اینقدر راجع به محاسبه فردی تاکید شده است تا جایی که روایت داریم اگر کسی هر شب خودش را محاسبه نکند از ما نیست ولی هیچ وقت این روایت را تطبیق ندادیم به اینکه هر سازمانی خودش را بازرسی نکند از ما نیست. باز در روایات داریم ملاک دینداری طول رکوع و سجود نیست بلکه راستگویی و امانتداری است. تطبیقش در اجتماع این است سازمان دیندار سازمانی نیست که کتیبه بزند بلکه سازمانی است که به مشتری راست بگوید و امانتدار باشد.

یکی از بحث‌هایی که داریم این است که نهاد رسانه کجا دینی به حساب می‌آید؟ جایی که برنامه دینی پخش کند یا جایی که مردم به اخبارش اعتماد کنند؟ صریح روایت این است رسانه دینی رسانه‌ای نیست که مدام از دین حرف بزند بلکه رسانه‌ای است که اخبار صادقانه به مردم بدهد و مردم به اخبارش اعتماد کنند. مسئله بعدی انصاف رسانه است چون انصاف بالاترین فضیلت اخلاقی در تعالیم دینی ما است. روایات متعدد داریم کاری کنید مردم شما را دوست داشته باشند. اینها دقیقا در بحث رسانه قابل تطبیق است. اگر صداوسیما که منتسب به یک نظام دینی است کاری کرد بچه پنج ساله دوستش داشته باشد آن بچه نظام را دوست خواهد داشت، اگر کاری کرد که یک بازنشسته شصت ساله آن را دوست داشته باشد آن نظام را هم دوست خواهد داشت. اگر با این زاویه نگاه وارد شویم چقدر نگاهمان عوض می‌شود و چقدر اشتباهات را نمی‌کنیم.

اگر بخواهیم روایاتی که می‌شود در باب رسانه تطبیق کرد بیان کنیم خیلی حرف ناگفته هست. مثلا در روایت داریم وقتی امام زمان(عج) ظهور کند خداوند بینایی و شنوایی مردم را امتداد می‌دهد. تلویزیون امتداد چشم است، رادیو امتداد گوش است. این روایت برای هزار و چهارصد سال پیش است ولی ما امروز آن را می‌فهمیم. هیچ وقت ما با این نگاه سراغ روایات نرفتیم.

یکی از اشتباهات ما این است که همه را یک‌طور می‌دانیم در حالی که در روایت‌ها بر تمایزات تاکید شده است و اینکه هر کس نیاز و ضرورت‌های خودش را دارد. اصلا قرار نیست همه مثل هم باشند و یک شکل باشند. این تعبیر امام صادق(ع) است که اگر خدا می‌خواست همه را یک شکل بیافریند می‌توانست ولی از روی اراده خودش انسان‌ها را مختلف آفریده است تا شما در تعاملات اجتماعی خودتان رشد کنید. ما می‌خواهیم همه را مثل هم ببینیم. چون الگوی ثابت و واحد را به غلط در نظر گرفتیم، ادبیات‌مان هم ثابت شده است در حالی که این ادبیات باید به اقتضای مخاطب فرق می‌کرد.

ادبیات محفلی را سراسری کردیم

ما ادبیات محفلی خودمان را سراسری کردیم. یکی از بزرگترین اشتباهات صداوسیما همین بود. ادبیات محفلی چیز پنهانی نیست منتهی باید درک مخاطب را در نظر گرفت. مثلا نباید ساعت چهار عصر که طرف خسته از سر کار به خانه رفته و می‌خواهد برنامه شاد و مفرح ببینید برنامه دینی پخش کنید. گاهی من فکر می‌کنم اگر کسی عمد داشته باشد بچه‌ها را از دین بیزار کند بهتر از این شبکه‌های نهال و پویا نمی‌تواند شبکه بسازد. ادبیات محفلی برای رسانه ملی و عمومی و سراسری نیست. درک این خودش خیلی مهم است که تشخیص بدهی این ادبیات برای یک فضای خاصی است.

ما باید دو کار اساسی انجام دهیم؛ در حوزه نظری مطالعات رسانه دینی پیگیری شود چون این مطالعات در کشور ما به شدت ضعیف است، مطالعه به معنای کاربردی نه مباحث تئوریک. اکنون در حوزه دین و رسانه مقاله زیاد چاپ شده ولی دارد خاک می‌خورد. در حوزه عملی هم تأسیس و راه‌اندازی کارگاه تولید برنامه‌سازی دینی نیاز است که هنوز صداوسیما نتوانسته این کار را انجام دهد.

 

بشیر معتمدی: برنامه‌های دینی صداوسیما سکولاریسم را ترویج می‌کند

بشیر معتمدی ضمن اشاره به پنج رویکرد کلی رسانه ملی در تولید برنامه‌های دینی گفت: تلویزیون ما فقط یک ایمان و احساس صرف را به مخاطب القا می‌کند و این باعث می‌شود سکولاریسم برخلاف ادعای مدیران صداوسیما در جامعه ترویج پیدا کند.

نشست «دین تلویزیون» با حضور حجت‌الاسلام والمسلمین محمدرضا زائری، رئیس اندیشگاه فرهنگی کتابخانه ملی و بشیر معتمدی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی، ظهر امروز اول آبان‌ماه در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.

گزیده سخنان بشیر معتمدی را در ادامه می‌خوانید؛

هر رسانه از سه منظر مورد ارزیابی قرار می‌گیرد: رویکرد اول بررسی نظرات مخاطبان درباره برنامه‌های تلویزیون است، رویکرد دوم این است سراغ محتواهایی برویم که رسانه پخش می‌کند و ببینیم چه معانی در این برنامه‌ها تولید می‌شود. منظر سوم این است که ببینیم ساختار تولید برنامه‌ها به چه شکل است. مثلا قبل از تولید ببینیم رویکردهایی که منجر شده این برنامه روی آنتن بیاید چه بوده است و ساختارهای فرهنگی اجتماعی، نحوه کنترل و نظارت و عوامل جانبی که منجر به این می‌شود یک برنامه‌ای تولید شود را بررسی کنیم. ما در این پژوهش رویکرد سوم را برگزیدیم.

برنامه‌های دینی صداوسیما دنبال سلطه هژمونیک است

در نظام تئوری‌های تولید برنامه رسانه‌ها چند تئوری وجود دارد. یکی از تئوری‌ها، تئوری هژمونی است. طبق این دیدگاه رسانه‌ها ابزار سلطه فرهنگی برای طبقه حاکم هستند تا سلطه خودشان را در سطح جامعه بسط دهند. هژمونی به معنای اجماع فرهنگی ایجاد کردن است. پیش‌فرض من این است که اساس برنامه‌های دینی که در صداوسیما تولید می‌شود دنبال سلطه هژمونیک است تا بتواند طبقه حاکم را بر جامعه مسلط کند. علتش هم این است یک حکومت دینی سرکار است و برنامه‌های دینی یک ابزار است تا مشروعیت این حکومت تداوم پیدا کند. به همین خاطر در برنامه‌های دینی صداوسیما قسمت‌هایی از دین پررنگ می‌شود که سلطه هژمونی را حفظ کند و قسمت‌هایی از دین بیان نمی‌شود که به سلطه هژمونیک خدشه وارد می‌کند.

در همین راستا در رسانه ملی چند رویکرد برای تولید برنامه‌های دینی دنبال می‌شود. رویکرد اول مناسبت‌گرایی است. مناسبت‌گرایی موجب شد چهره غم‌آلودی از دین برای مخاطبان ترسیم شود و این مسئله با کارکرد رسانه که نوعی کارکرد تفریحی است تضاد داشت. هدف اصلی مناسبت‌گرایی این است؛ چیزی را روی آنتن جلوه دهد تا هژمونی دینی حاکمان را بسط دهد.

رویکرد دوم که در برنامه‌های دینی مشاهده می‌شود رویکرد مناسک‌گرایی است که در ادامه مناسبت‌گرایی است. رویکردی که در مورد مناسک مطرح بود هم همین بود که تا می‌توانیم به مناسک بیشتر بپردازیم؛ مثلا بعد از اذان، تصویر نماز جماعت پخش کنیم. این مناسک غیر از اینکه موجب عوام‌گرایی است و تاثیر مثبتی ندارد تاثیر عکس هم خواهد داشت. هدف نهایی از این کار هم این است جلوه دینی بودن را پررنگ کند تا در نهایت هژمونی را بسط بدهد و تثبیت کند.

دین عرفی، محصول برجسته‌سازی جنبه‌های احساسی دین

رویکرد سومی که در برنامه‌های دینی مشاهده می‌شود دین مبتنی بر ایمان صرف است. در تعابیر قرآنی یک ایمان داریم و یک عمل صالح. ایمان دو بخش می‌شود: یک دانش و یک عشق و علاقه که در کنار هم ایمان را می‌سازند. رویکردی که در برنامه‌های دینی تلویزیون است فقط به احساس دینی می‌پردازد و آن را بسط می‌دهد و جلو می‌برد و به بعد عقلانی دین کمتر می‌پردازد. عمده دلیلش این است که احساس را پررنگ می‌کند تا هژمونی تثبیت شود، عقلانیت را کم رنگ می‌کند تا با اگرهایی که در اثر عقلانیت به وجود می‌آید هژمونی دچار خطر نشود. نتیجه این رویکرد که در آن فقط به احساسات دینی پرداخته می‌شود این است که دین، عرفی می‌شود.

در مسیحیت هم همین اتفاق افتاد و گفتند شجره ممنوعه آگاهی بوده، لذا ما باید آگاهی را کنار بگذاریم و فقط ایمان بیاوریم. وقتی شما ایمان صرف را به میان بیاوری سکولاریسم را در جامعه تقویت می‌کنی. اسلام معتقد است حتی در اصول دین تقلید جایز نیست ولی تلویزیون ما فقط یک ایمان صرف و یک احساس صرف را به مخاطب القا می‌کند و این باعث می‌شود سکولاریسم برخلاف ادعای مدیران صداوسیما در جامعه ترویج پیدا کند.

رویکرد چهارم نگاه کارکردی به دین است. وقتی شما ایمان صرف را تبلیغ کردی برای اینکه بتوانی آن را توجیه کنی باید برایش کارکرد درست کنی. مثلا بگویی دین عامل آرامش تو است یا باعث نظم اجتماعی است. به عبارت دیگر وقتی جنبه عقلانی دین ضعیف شد بر کارکردهای دین تاکید می‌شود. نگاه کارکردی یک اشکال دارد و آن اینکه اگر یک چیز دیگری بیاید و همان کارکرد را داشته باشد، جای دین را می‌گیرد. ریشه نگاه کارکردی هم بسط هژمونی دین است.

رویکرد پنجم نسبت برنامه‌ها با حکومت دینی است. تا وقتی برنامه دینی برنامه‌ای نباشد که نقد حکومت دینی را بکند، آن برنامه دینی نیست. برنامه‌ای دینی است که با معیارهای دینی خودش نقد حکومت کند و الا یا باید سکوت کند یا توجیه کند. اگر توجیه کند در اصل، دین است که در ذهن مخاطب مخدوش می‌شود. بنابراین بزرگترین مشکل برنامه‌های دینی همین دین حکومتی است که در برنامه‌های دینی ارائه می‌شود. در همین برنامه سمت خدا وقتی سخنرانان برنامه حکومت را نقد کردند برنامه را تعلیق کردند. نتیجه اینکه این پنج رویکرد باعث می‌شود چیزی که روی آنتن صداوسیما می‌بینیم یک تصویر بسیار ضعیف از دین ارائه دهد.

 

منبع: ایکنا

منبع: جماران

کلیدواژه: افغانستان سهام عدالت لیگ برتر لیگ قهرمانان مقدماتی جام جهانی واردات خودرو ویروس کرونا تلویزیون صداوسیما محمدرضا زائری افغانستان سهام عدالت لیگ برتر لیگ قهرمانان مقدماتی جام جهانی واردات خودرو ویروس کرونا برنامه های دینی پژوهشگاه علوم انسانی محمدرضا زائری تولید برنامه مناسبت گرایی برنامه دینی سلطه هژمونی رسانه دینی حکومت دینی ایمان صرف برنامه ای رسانه ای هم همین

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۲۵۴۶۸۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

انقلاب اسلامی تبلور مکتب سیاسی امام صادق(ع)

امام جعفر صادق(ع) با بنیان نهادن فقه جعفری در دوره‌ای که کسب دانش هم‌چون الماس گرانبها و دور از دسترس بود، انقلاب بزرگی را در عرصه علمی و فرهنگی آغاز کردند، که امروز شاهدیم انقلاب اسلامی تبلور ارزش‌های مکتب امام صادق(ع) تلقی می‌شود.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، به مناسبت فرارسیدن بیست و پنج شوال _سال‌روز به شهادت رسیدن امام جعفر صادق (ع) _ پایه گذار «مکتب جعفری‌» ابعادی از حیات اجتماعی و سیاسی آن امام بزرگوار را در کلام رهبر انقلاب به رشته تحریر درمی‌آوریم؛ امامی که در دوران خود موجب نوسازی و احیای تعلیمات اسلامی شد.

زمانیکه حکومت بنی امیه در سراشیبی سقوط قرار گرفت، یک فضای باز سیاسی ایجاد شد که در این مرحله فشار بر روی مخالفین مخصوصاً امام صادق (ع) کاهش یافت و امام از فرصت به دست آمده، حداکثر استفاده از تحولات دوران جابه‌جایی حکومت را بردند. امام صادق (ع) به‌عنوان یکی از پیشگامان حرکت اسلامی و داعیه‌داران فرهنگ اصیل دینی دست به اقدامات سیاسی همانند، تقویت جایگاه امامت و ایجاد ولایت‌پذیری، ایجاد واقعیت‌نگری سیاسی، طاغوت‌ستیزی، زنده‌نگه‌داشتن حماسه عاشورا و تقیه بین شیعیان زدند.

به‌طور کلی موارد زیر را به‌عنوان برجسته‌ترین و محوری‌ترین فعالیت‌های دوران حیات امام صادق (ع) می‌توان برشمرد:

۱. تبیین و تبلیغ مسئله امامت

۲. تبلیغ و بیان احکام دین به شیوه فقه شیعی و تفسیر قرآن با بینش شیعی

۳. ایجاد تشکیلات پنهانی ایدئولوژیک سیاسی

امامِ مکتب

امام صادق (ع) مرد مبارزه، علم و دانش و تشکیلات بود، اما مرد علم و دانش بودنشان را بسیار شنیده‌ایم. محفل درس امام صادق (ع) و میدان آموزشی که آن بزرگوار به‌وجود آورد هم قبل از او و هم بعد از او در تاریخ زندگی امامان شیعه بی‌نظیر بود. همه حرف‌های درست اسلام و مفاهیم اصیل قرآنی که در طول یک قرن و اندی توسط مغرضان و مفسدان یا جاهلان تحریف شده بودند، امام صادق (ع) به شکل درست بیان کرد و همین موجب شد که دشمن از او احساس خطر کند.

امامِ مبارزه

مرد مبارزه بودن امام را کمتر شنیده‌ایم. امام صادق (ع) مشغول یک مبارزه دامنه‌دار و پیگیر بود؛ مبارزه برای قبضه کردن حکومت و قدرت و به‌وجود آوردن حکومت اسلامی و علوی. یعنی امام صادق (ع) زمینه را آماده می‌کرد تا بنی‌امیه را از میان ببرد و به جای آن‌ها حکومت علوی را که همان حکومت راستین اسلامی است بر سر کار بیاورد. این در زندگی امام صادق (ع) برای کسی که دقت و مطالعه کند بسیار آشکار است.

امامِ تشکیلات

اما آن بُعد سومی که بسیاری نشنیده‌اند، مرد تشکیلات بودن امام است. امام صادق (ع) یک تشکیلات عظیمی از مومنان به خود، از طرفداران جریان حکومت علوی در سراسر عالم اسلام از اقصای خراسان و ماوراءالنهر تا شمال آفریقا به وجود آورده بود؛ تشکیلاتی که امام صادق (ع) هرزمان اراده می‌کرد آنچه را که او می‌خواهد مردم بدانند، نمایندگان او در سراسر آفاق عالم اسلام به مردم منتقل می‌کردند. یعنی از همه‌جا وجوهات و بودجه برای اداره مبارزه سیاسی عظیم آل‌علی جمع می‌شد. وکلا و نمایندگان امام صادق (ع) در همه شهرها وجود داشتند که مردم و پیروان ایشان بتوانند به آنها مراجعه کنند و تکلیف دینی و همچنین تکلیف سیاسی خود را از آن حضرت بپرسند. تکلیف سیاسی هم مثل تکلیف دینی واجب‌الاجراست. آن کسی که برای ما واجب‌الاطاعه و ولی امر است فتوای مذهبی و اسلامی‌اش در باب نماز، زکات، روزه، بقیه واجبات، با فتوای سیاسی‌اش و فرمانش در زمینه جهاد، روابط سیاسی، روابط داخل کشور، و همه مسائل یکسان است، همه واجب‌الاطاعه است. امام صادق (ع) یک چنین تشکیلات عظیمی را به‌وجود آورده بود و با این تشکیلات و به کمک مردمی که در این تشکیلات بودند، با دستگاه بنی امیه مبارزه می‌کرد.

سیاست امام صادق (علیه السّلام) در گام اول، یک سیاست فرهنگی_تشکیلاتی و در جهت پرورش اصحابی بود که از نظر فقهی و روایی از بنیان‌گذاران تشیع جعفری به شمار آمده‌اند. تلاش‌های سیاسی امام (ع) در برابر قدرت حاکمه در آن وضعیت، در محدوده نارضایتی از حکومت موجود، عدم مشروعیت آن و ادعای امامت و رهبری اسلام در خانواده رسول خدا (ص) بود. از نظر امام صادق (ع) تعرض نظامی علیه حاکمیت، بدون فراهم آوردن مقدمات لازم جز شکست و نابودی نتیجه دیگری نداشت. برای این کار به‌راه‌انداختن یک جریان شیعی فراگیر با اعتقاد به امامت، لازم بود تا براساس آن، قیامی علیه حاکمیت آغاز و حصول به پیروزی از آن ممکن باشد وگرنه یک اقدام ساده و شتاب‌زده نه تنها دوام نمی‌آورد، بلکه فرصت‌طلبان از آن بهره‌برداری می‌کنند.

شبکه گسترده تبلیغاتی و سیاستِ تقیه

باوجود تبلیغات گسترده‌ای که از سوی بلندگوهای رژیم خلافت اموی انجام می‌گرفت و حتی نام علی‌بن‌ابی‌طالب (ع) به عنوان محکوم‌ترین چهره اسلام، در منابر و خطابه‌ها یاد می‌شد، بدون وجود یک شبکه تبلیغاتی قوی آیا ممکن بود اهل‌بیت (ع) در نقاطی چنان دوردست و ناآشنا، چنین محبوب و پرجاذبه باشند که افرادی محض دیدار و استفاده از محضر آنان و نیز عرضه کردن دوستی و پیوند خود با آنان راه‌های دراز را بپیمایند و به حجاز و مدینه روی آورند؟ دانش دین را فراگیرند و در موارد متعددی بی‌صبرانه اقدام به جنبش نظامی _و به زبان روایت، قیام و خروج_ را از امام بخواهند؟ اگر تسلیحات شیعه فقط در جهت اثبات علم و زهد ائمه بود، پس درخواست قیام نظامی چه معنایی داشت؟

ممکن است سوال شود اگر به راستی چنین شبکه تبلیغاتی وسیع و کارآمدی وجود داشته، چرا نامی از آن در تاریخ نیست و صراحتاً ماجرایی از آن نقل نشده است؟

دلیل این بی نشانی را نخست در پایبندی وسواس‌آمیز یاران امام به اصل معتبر و مترقی «تقیه» باید جست که هر بیگانه‌ای را از نفوذ در تشکیلات امام مانع می‌شد.

فعالیت‌های امام (ع) به‌طور عمده در پنهانی انجام می‌گرفت و آن حضرت مکرر اصحاب خود را به کتمان و حفظ اسرار اهل بیت (ع) دستور می‌داد، به‌طوریکه روایات زیادی در این زمینه از آن حضرت نقل شده است. رهبری شیعه به طور مسلم دارای برنامه‌ها و فعالیت‌های پنهانی در جهت انسجام مذهبیان بود؛ چیزی که در دوره‌های بعد آثارش هویدا گشت. امام (ع) معمولاً از رفت‌وآمد به دربار خلفای عباسی جز در موارد معدودی سرباز می‌زد و به همین سبب هم از طرف آنها مورد اعتراض قرار می‌گرفت. بدین‌گونه بود که امام نارضایی خود را نسبت به حکومت آنها ابراز می‌داشت و با توصیه‌های سیاسی به افراد مانند: «اَیّاکَ وَ مُجَالِسَةُ الْمُلُوکِ» (بر تو باد که از همنشینی پادشاهان دوری کنی)، یاران خود را نیز از همنشینی با سلاطین برحذر می‌داشت و نیز می‌فرمود: «کَفَّارَةُ عَمَلِ السُّلْطَانِ، اَلْإِحْسَانُ إِلَی الْاِخْوَانِ» (کفاره همکاری با سلطان، نیکی به برادران است).

انحرافِ انقلاب

در دوران حکومت بنی‌امیه، مبارزات امام به شکل آشکار بود، اما در دوران بنی‌عباس _که طولانی‌تر بود_ این کار به صورت مخفیانه‌تری انجام می‌گرفت. بنی عباس آن جریان انحرافی بودند که از فرصت انقلاب سوءاستفاده کردند. یعنی همان انقلابی را که امام صادق (ع) داشت به‌وجود می‌آورد، منحرف کردند و این خطر همیشه انقلاب‌ها است. آن خط درست انقلاب که منطبق با معیارها و ضوابط اصلی انقلاب است گاهی جای خود را به یک خط عوضی منحرف فاسد باطل با شعارهای حق می‌دهد. این است که انسان حواسش باید جمع باشد. مردم آن زمان حواسشان جمع نبود. تا سال‌ها بعد، شاید تا سی سال بعد یا بیست سال بعد، مردم مناطق دوردست خیال می‌کردند که این حکومت بنی عباس محصول مبارزات آنها است. خیال می‌کردند حکومت آل‌علی همین است و خبر نداشتند که اینها غاصب‌اند.

امام صادق (ع) در عرصه فرهنگ و تمدن اسلامی نقش مهمی را در جهان اسلام ایفا کردند. می‌توان گفت که بیشتر مردم فقط چهره فقهی و دینی امام (ع) را می‌شناسند و کمتر نقش سیاسی ایشان مورد بررسی قرار گرفته و حتی از آن غفلت نیز شده است، اما واقعیت این است که امام صادق (ع) و پدر بزرگوارشان در عرصه سیاست یک الگوی مناسبی را ترسیم کرده که می‌تواند امروزه نقشه راه سیاستمداران قرار گیرد.

کد خبر 750440

دیگر خبرها

  • نگاه تقریبی شیخ بهایی، وجه امتیاز او به شمار می‌رفت
  • بهره وری غیر اصولی آب مشکلات آینده را بیشتر می‌کند
  • رویکرد دوگانه رسانه‌های بیگانه
  • مقاومت: حماس توافقی را که شامل آتش‌بس دائمی نباشد، نمی‌پذیرد
  • یک ماجرا و هزار داستان؛ در بدخشان افغانستان چه خبر است؟
  • وقتی هم‌میهن اجازه ندارد مستقل از رسانه‌های MI۶ و موساد باشد
  • یک ماجرا و هزار داستان؛ در بدخشان چه خبر است؟
  • انقلاب اسلامی تبلور مکتب سیاسی امام صادق(ع)
  • مدیریت سدهای مشترک با استان‌های همجوار، به اردبیل واگذار شود
  • خدمات فرهنگی و عمرانی خارگ افزایش یافت